
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۸۷
۱
زیر شمشیر حوادث پای بر جاییم ما
رو نمی تابیم از سیلاب، دریاییم ما
۲
پرده غفلت نمی گردد بصیرت را حجاب
گرچه از پوشیده چشمانیم، بیناییم ما
۳
مطلب ما گوهر عبرت به دست آوردن است
گر به ظاهر همچو طفلان در تماشاییم ما
۴
شبنم ما را ز گل آتش بود در زیر پا
کز نظربازان آن خورشید سیماییم ما
۵
وحشت ما کم نگردد ز اجتماع دوستان
چون الف با هر چه پیوندیم، تنهاییم ما
۶
نیست خواب غفلت ما را به بیداری امید
چون ره خوابیده در دامان صحراییم ما
۷
کرده ایم از خودحسابی نقد بر خود حشر را
فارغ از اندیشه دیوان فرداییم ما
۸
با رفیقان موافق، بند و زندان گلشن است
هر که شد دیوانه، چون زنجیر همپاییم ما
۹
سیل نتواند غبار ما ز کوی یار برد
کز نظربندان آن مژگان گیراییم ما
۱۰
پیش پا دیدن ز ما صائب نمی آید چو شمع
بس که محو جلوه آن قد رعناییم ما
تصاویر و صوت

نظرات
@ikasra
مهرداد
مهرداد
حبیب رنجور
ملیکا رضایی