صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۸۹۵

۱

سر منصور بار آن تیغ بی‌زنهار می‌آرد

نهالی را که خون آبش بود سربار می‌آرد

۲

به خورشید درخشان می‌رسد چون قطرهٔ شبنم

به این گلزار هرکس دیدهٔ بیدار می‌آرد

۳

چونی هرکس در این وادی به صدق دل کمر بندد

نهال آرزویش تنگ شکربار می‌آرد

۴

چراغش چون چراغ پیر کنعان می‌شود روشن

به این بازار هرکس چشم چون دستار می‌آرد

۵

ز هم مگشای آن چاک گریبان را که چشم بد

شبیخون بر چمن از رخنه دیوار می‌آرد

۶

چه افسون کرد در کار چمن این بوستان‌پیرا؟

که هرجا بید مجنونی است لیلی بار می‌آرد

۷

تو ای مشاطه فکر گل مکن از بهر دستارش

که بلبل گل به نذر آن سردستار می‌آرد

۸

ندارد ذوق تحسین چشم و دل سیر سخن صائب

خوشامد طوطیان را بر سر گفتار می‌آرد

۹

خمارم گرچه از حالی به حالی می‌برد صائب

به حال خود مرا یک ساغر سرشار می‌آرد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۸۰
کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۵۲۹

نظرات