
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۹۲۴
۱
چه غم دیوانه ما از گزند آسمان دارد؟
که نیل چشم زخم از جای سنگ کودکان دارد
۲
شکوه خامشی در ظرف گفت وگو نمی گنجد
سخن هر چند سنجیده است هیبت را زیان دارد
۳
به احوال من زیر و زبر گردیده می پرسی؟
زلنگر کشتی دریایی من بادبان دارد
۴
خلاصی نیست ممکن زخمی آن تیغ مژگان را
کجا پنهان شود صیدی که زخم خونچکان دارد
۵
چه افتاده است بلبل سر ز زیر پر برون آرد؟
در آن گلشن که هر برگی زشبنم دیده بان دارد
۶
عجب دارم کلید ناله من نشکند صائب
که این گلزار قفل سختی از گوش گران دارد
تصاویر و صوت


نظرات