صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۹۲۹

۱

اگرچه لاله من ریشه در خاک چمن دارد

زوحشت برگ برگم داغ غربت در وطن دارد

۲

به شمعی می برم غیرت درین هنگامه کثرت

که از فانوس با خود خلوتی در انجمن دارد

۳

صدف را می توان سرحلقه دریادلان گفتن

که با چندین گهر مهر خموشی بر دهن دارد

۴

مکرر می کند یک حرف را صدبار چون طوطی

سخنسازی که با آهن دلان روی سخن دارد

۵

ز آب زندگانی خضر را لب تشنه می آرد

چه آب دلفریب است این که آن چاه ذقن دارد

۶

حباب از بی دهانی می کشد خمیازه حسرت

زگوهر دانه یابد چون صدف هر کس دهن دارد

۷

چو از سیماب شبنم نیست خالی گوش گل صائب

چه حاصل زین که بلبل پیش گل راه سخن دارد؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۹۷
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۷۰۲

نظرات