صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۹۴

۱

نیست بر سبزان گلشن، دیده پر خون ما

تیغ خونخوار تو باشد سبز ته گلگون ما

۲

دور گردی می کند نزدیک، راه دور را

ناز لیلی شد نیاز از وحشت مجنون ما

۳

قطره شبنم چه باشد کز هوا باید گرفت؟

شرم دار ای شاخ گل از دیده پر خون ما

۴

ما به خون خود چو داغ لاله از بس تشنه ایم

خاک را رنگین نسازد کاسه وارون ما

۵

سینه بی کینه ما را گشاد دیگرست

برق را سوزد نفس چون لاله در هامون ما

۶

تا رسیدن، باده را با خم مدارا لازم است

ورنه بیزار از تن خاکی است افلاطون ما

۷

با هوسناکان دلیر از خاک ما نتوان گذشت

پوست بر تن می درد گر مرده باشد خون ما

۸

حسن او از هاله خواهد حلقه کردن نام ماه

گر چنین خواهد فزود از عشق روزافزون ما

۹

پای جوهر از دم شمشیر می پیچد به هم

تند مگذر زینهار از مصرع موزون ما

۱۰

گرچه دارد بلبل ما تازه روی باغ را

برگ سبزی نیست صائب زین چمن ممنون ما

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۲۱۵
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۱۷۴

نظرات