
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۹۴۹
۱
کجا از تیغ سرگرم محبت باک می دارد؟
سرعاشق کمند وحدت از فتراک می دارد
۲
ندارد پاک گوهر شکوه ای از تلخی دوران
صدف در سینه دریا دهن را پاک می دارد
۳
مپرس از زاهدان خشک سر گوهر عرفان
که از دریا لب ساحل خس و خاشاک می دارد
۴
زچوب خشک گردد شعله بیباک سرکش تر
کجا از دار پروا عاشق بیباک می دارد؟
۵
لباس غنچه تنگی می کند بر خنده گلها
فلک دانسته اهل عشق را غمناک می دارد
۶
ندارد زلف آن بیباک پروا از غبار خط
کجا اندیشه چشم شوخ دام از خاک می دارد؟
۷
میفشان آستین بی نیازی برنواسنجی
که چون گل هر طرف چندین گریبان چاک می دارد
۸
مکن زنهار تکلیف قبا دیوانه ما را
که عاشق از گریبان حلقه فتراک می دارد
۹
به بخت تیره صائب صلح کن با نور آگاهی
که زنگ از بخت سبز آیینه ادراک می دارد
تصاویر و صوت


نظرات