صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۹۵۳

۱

ز آه عاشقان اندیشه‌ای اختر نمی‌دارد

ز دود تلخ پروا دیده مجمر نمی‌دارد

۲

به تلخی صبر کن تا معدن گوهر توانی شد

که آب بحر چون شیرین شود گوهر نمی‌دارد

۳

ز آسیب شکستن نیست شاخ پرثمر ایمن

غم فربه شدن صید مرا لاغر نمی‌دارد

۴

چه سازم بر جگر دندان نومیدی نیفشارم؟

جراحت‌های پنهان بخیه دیگر نمی‌دارد

۵

درین گلزار زیبنده است تاج زر به بینایی

که چشم از پشت پای خود چو نرگس برنمی‌دارد

۶

ندارد حاصلی جز ناله پیوند تهی‌چشمان

نیی کز چاه می‌آید برون شکر نمی‌دارد

۷

خرد دارد غم دنیا، غرور عشق را نازم

که گر افتد ز دستش هردو عالم، برنمی‌دارد

۸

غنیمت دان درین عالم وصال سبزخطان را

که باغ خُلد این ریحان جان‌پرور نمی‌دارد

۹

ز بخت تیرهٔ ما شد غبارآلود خط لعلش

وگرنه آتش یاقوت خاکستر نمی‌دارد

۱۰

به لوح ساده از روشن‌ضمیران صلح کن صائب

که چون آیینه گردد صیقلی جوهر نمی‌دارد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۰۹
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۲۶۶

نظرات