صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۹۶۹

۱

زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد

چراغ دیده یعقوب از روی تو درگیرد

۲

نه زاهد ماند نه میخواره از حسن جهانسوزش

که چون گردید آتش شعله ور در خشک و تر گیرد

۳

در آب زندگانی موی آتش دیده را ماند

رگ جانی که پیچ و تاب از ان موی کمر گیرد

۴

از ان عاشق به آتشهای رنگارنگ می سوزد

که آن روی لطیف از هر نگه رنگ دگر گیرد

۵

ز سر پا کردگان را تا چه گلها بر سر افشاند

بیابانی که پای راهرو را در گهر گیرد

۶

زخرمن جوی رزق، از خوشه چینان دست کوته کن

که مور پست فطرت دانه از مور دگر گیرد

۷

سپر انداختم تا خون نباید خورد، ازین غافل

که این پیمانه چون شد سرنگون خون بیشتر گیرد

۸

من آن لعل گرانقدرم بساط خاک را صائب

که بوسد دست خود هر کس مرا از خاک برگیرد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۲۱
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۱۶

نظرات