
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۹۸۷
۱
زآه و دود عاشق حسن را کلفت نمیگیرد
که آب زندگانی را دل از ظلمت نمیگیرد
۲
مرا کرده است وحشی آنچنان اندیشه لیلی
که با آهو دل مجنون من الفت نمیگیرد
۳
مگر دست دعایی چند را همدست خود سازد
وگرنه دست تنها دامن دولت نمیگیرد
۴
ز معنی هرکه بیگانه است از خلوت کند وحشت
وگرنه اهل معنی را دل از خلوت نمیگیرد
۵
به رشوت عامل از خود گر کند اصحاب سلطان را
مکافات عمل از هیچ کس رشوت نمیگیرد
۶
مپرس از سادهلوحان صورت حال جهان صائب
که دل آیینه را از عالم صورت نمیگیرد
تصاویر و صوت

نظرات