صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۹۹۲

۱

چه دارد عالم فانی که استغنا توانم زد؟

چه در دست است دنیا را که پشت پا توانم زد؟

۲

درین دریا که موجش نوح را بی دست و پا دارد

من بی دست و پا تا چند دست و پا توانم زد؟

۳

به دست دیگران چون گل گریبان چاک می سازم

به این کوتاه دستی چون در دلها توانم زد؟

۴

سر تسلیم نگذارم به خط جام چون سازم؟

به دریای نیفتادم که دست و پا توانم زد

۵

زفیض خاکساری عالمی زیر نگین دارم

که بر چرخ بلند اقبال، استغنا توانم زد

۶

به یک رطل گران ساقی سبکبارم کن از هستی

که جولانی به کام دل درین صحرا توانم زد

۷

زلعل آبدارش دست و پا گم می کنم صائب

اگرچه دارم آن جرأت که بر دریا توانم زد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۸
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۲۶

نظرات