صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۹۹۴

۱

به خلوت هر که رخت از حلقه جمعیت اندازد

زگرداب خطر خود را به مهد راحت اندازد

۲

کسی را می رسد لاف کرم چون چشمه حیوان

که نقد جان به دامن خضر را در ظلمت اندازد

۳

خطرها باشد از آه ضعیفان سربلندان را

که مویی کاسه فغفور را از قیمت اندازد

۴

گلوی خویش می مالد به تیغ از کوته اندیشی

سپر هر کس که پیش دشمن کم فرصت اندازد

۵

ندارم از غریبی شکوه ای از سازگاریها

مگر یاد وطن گاهی مرا در غربت اندازد

۶

سبک مغزی که از دنیا تن آسانی طمع دارد

به راه سیل بستر بهر خواب راحت اندازد

۷

به تحریک صبا از جا غبارش برنمی خیزد

به خاک تیره هر کس را که خواب غفلت اندازد

۸

از ان از گوشه عزلت نمی آیم برون صائب

که ترسم سایه بر فرقم همای دولت اندازد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۲۷

نظرات