صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۹۹۷

۱

زپا عشاق را آن نرگس مستانه اندازد

زهی ساقی که عالم را به یک پیمانه اندازد

۲

نمی گیرد به دندان پشت دست خود سبکدستی

که پیش از سیل رخت خود برون از خانه اندازد

۳

نه ای گر مرد عشق از حلقه عشاق بیرون رو

که آن شمع آتش از پروانه در پروانه اندازد

۴

چو اوراق خزان بلبل به روی یکدیگر ریزد

به هر گلشن که دست آن شاخ گل مستانه اندازد

۵

تو چون بیرون روی از انجمن، شمع گران تمکین

به جان بی نفس خود را برون از خانه اندازد

۶

حجاب عشق تا برجاست از عاشق چه می آید؟

گرفتم خویش را در خلوت جانانه اندازد

۷

درین بحر گران لنگر حبابی می شود واصل

که از سر خرقه خود را سبکروحانه اندازد

۸

گرفتاری عنان از دست بیرون می برد، ورنه

مرا در دام هیهات است حرص دانه اندازد

۹

زخورشید بلند اقبال او صائب عجب دارم

که پرتو بر در و دیوار این ویرانه اندازد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۲۸
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۶۱۷

نظرات