
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۰۱۵
۱
خمار باده مهر دوستان را کینه می سازد
کدورت صبح شنبه را شب آدینه می سازد
۲
غباری از لباس فقر بر دل نیست صوفی را
به روی تازه به با خرقه پشمینه می سازد
۳
رخش از حلقه خط می کند پیدا نظربازان
چه طوطیها زموم سبز این آیینه می سازد
۴
ندارد نشأه سرجوش درد عالم امکان
مرا جان تازه یاد مردم پیشینه می سازد
۵
صدف را دل دو نیم از گوهر دریا شکوهم شد
مرا از دیده ها مستور کی گنجینه می سازد؟
۶
به نسبت آشنایی کن که با ناجنس پیوستن
ترا با خوش قماشی در نظرها پینه می سازد
۷
به آسانی قدم بر اوج عزت می نهد صائب
گرانقدری که از حفظ مراتب زینه می سازد
تصاویر و صوت


نظرات