
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۰۲۱
۱
به مقدار بصیرت خاطر آگاه می لرزد
که خورشید جهان افروز بیش از ماه می لرزد
۲
به نسبت می شود سر رشته پیوندها محکم
که از بی مغزی خود کهربا بر کاه می لرزد
۳
چه می آید زصبر و طاقت ما در خطر گاهی
که کوه قاف بر خود بیشتر از کاه می لرزد
۴
اگرچه حجت ناطق زعیسی در بغل دارد
همان مریم به جان از تهمت ناگاه می لرزد
۵
گرامی گوهران را می کند بی وزن، سنجیدن
که یوسف در ترازو بیشتر از چاه می لرزد
۶
نفس در ره نسازد راست هر کس دوربین افتد
زفکر عاقبت دایم دل آگاه می لرزد
۷
زخواب امن صائب فتنه بیدار می زاید
که دوراندیش در منزل فزون از راه می لرزد
تصاویر و صوت

نظرات