
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۰۳
۱
ای ره خوابیده را از نقش پایت بالها
از خرامت عالم آسوده را زلزالها
۲
دل که از نقش تمنا در جوانی ساده بود
شد ز پیری عنکبوت رشته آمالها
۳
محو و اثبات جهان در عالم حیرت یکی است
فارغ است آیینه از آمد شد تمثالها
۴
نوش این محنتسرا را نیشها در چاشنی است
پرده ادبار باشد سربهسر اقبالها
۵
آسمان میبالد از ناکامی ما خاکیان
میشوند از تشنگی سیراب این تبخالها
۶
دشمن مرگ سبکروحند دنیادوستان
در گرانباری بود آسایش حمالها
۷
ریزش این تنگچشمان تشنگی میآورد
وای بر کشتی که خواهد آب ازین غربالها
۸
بیگناهان در غضب حد گنهکاران خورند
میزنند از خشم، شیران بر زمین دنبالها
۹
گوشه امنی مگر صائب به فریادم رسد
خانه زنبور شد گوشم ز قیل و قالها
تصاویر و صوت

نظرات