صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۰۳۱

۱

ز اشک دیده بیدرد زنگ از دل کجا خیزد؟

اثر در دل ندارد گریه ای کز توتیا خیزد

۲

ازان بر آسمان ساید سرش از سرفرازیها

که پیش پای هر خار و خسی آتش زجاخیزد

۳

مسلم کی گذارد ناله مظلوم ظالم را؟

که پیش از دانه فریاد از نهاد آسیا خیزد

۴

گزیری نیست از غفلت دل ارباب دولت را

که این ابر سیه از سایه بال هما خیزد

۵

مرا جان تازه شد زان خط پشت لب، چنین باشد

رگ ابری که از آب روان بخش بقا خیزد

۶

حواس جمع من چون دود از روزن رود بیرون

چو از بیرون در آواز پای آشنا خیزد

۷

من بی دست و پاآیم چسان بیرون از ان محفل

که نتواند سپند از حیرت رویش زجا خیزد

۸

پر و بال سمندر را زآتش نیست پروایی

به می زان روی آتشناک کی رنگ حیا خیزد؟

۹

لباس فقر بر تن پروران صائب نمی چسبد

که از پهلوی فربه زود نقش بوریا خیزد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۴۴

نظرات