صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۰۳۶

۱

خوشا افتاده ای کز خاک ره چالاک برخیزد

کند در خاک دشمن را و خود از خاک برخیزد

۲

گناه ما غبار خاطر رحمت نمی گردد

فروغ مهر از دریای پرخون پاک برخیزد

۳

مباد از نشأه می سرخ رویی می پرستی را

که در ایام بی برگی زپای تاک برخیزد

۴

(چراغ دیده عشاق وقتی می شود روشن

که دود خط از ان رخسار آتشناک برخیزد)

۵

ندارد اعتبار خاک، خون مشک در زلفش

به یک سودا درین بازار باد از خاک برخیزد

۶

ندارد حاصلی جز قبض خاطر خاک اصفاهان

نباشد بسط در خاکی کز او تریاک برخیزد

۷

مجو درک سخن از خام طبعان جهان صائب

که از خاکستر دل شعله ادراک برخیزد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۴۶

نظرات