
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۰۴۴
۱
زسوز دل مرا از چشم گریان دود می خیزد
ازین دریا به جای ابر نیسان دود می خیزد
۲
از آن آتش که زد در کوه و صحرا ناله مجنون
هنوز از روزن چشم غزالان دود می خیزد
۳
کدامین بلبل آتش نفس زباغ بود امشب؟
که جای سنبل و ریحان زبستان دود می خیزد
۴
نمی آرد به سامان سیم و زر حرص سیه دل را
همان از مجمر زرین پریشان دود می خیزد
۵
مگر افتاد یک جانب نقاب از چهره لیلی؟
که جای گردباد از این بیابان دود می خیزد
۶
منه دل بر جهان پوچ اگر از شیر مردانی
که تا جا گرم سازی زین نیستان دود می خیزد
۷
مزن آتش به جان بیگناهان، رحم کن بر خود
که آخر از رخ آتش عذاران دود می خیزد
۸
شود از پرده پوشی درد و داغ عشق رسواتر
زشمع زیر دامن از گریبان دود می خیزد
۹
ندارد ثابت و سیار صائب در جگر آهی
همین از شمع من زین نه شبستان دود می خیزد
تصاویر و صوت


نظرات