صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۰۴۷

۱

زدل زنگ ملال از باده احمر نمی خیزد

به آب بحر از عنبر سیاهی بر نمی خیزد

۲

ندارد زلف او دیوانه ای هموارتر از من

که از زنجیر من آواز چون جوهر نمی خیزد

۳

زبان آتشین را چرب نرمی می کند کوته

چراغی را که روغن کشت دودش بر نمی خیزد

۴

محال است این که گردد بی غریبی پختگی حاصل

به جوش آب دریا خامی از عنبر نمی خیزد

۵

در امیدواری آنچنان مسدود شد صائب

که از آیینه زنگ از سعی خاکستر نمی خیزد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۵۱
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۲۶۴

نظرات