صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۰۶۱

۱

به دلهای فگار آن لعل روشن گوهر آویزد

که اخگر بر کباب تر به آسانی درآویزد

۲

در آن دریا که دست از جان خود شستن بود ساحل

زهی غافل که از موج خطر در لنگر آویزد

۳

رگ جانم زغیرت موی آتش دیده می گردد

اگر پروانه ای را شعله در بال و پر آویزد

۴

ندارد جز گرفتاری ثمر آمیزش خوبان

گره در کارش افتد رشته چون در گوهر آویزد

۵

ز آتش هر که را نور بصیرت می شود حاصل

چوخار رهگذر هردم به دامانی درآویزد

۶

مگر از خط به فکر ما سیه روزان فتد حسنش

که چون آیینه شد تاریک در خاکستر آویزد

۷

ندارد صرفه ای کشتی گرفتن با زبردستان

بود در خاک دایم هر که با گردون در آویزد

۸

به تردستی زبان کوتاه کن صائب خسیسان را

که خار تر به دامن راهرو را کمتر آویزد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۵۷
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۶۰۷

نظرات