صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۰۶۷

۱

حجاب آسمان کی مانع ما می تواند شد؟

فلک مار ا کجا انگشتر پا می تواند شد؟

۲

به قرب لاله و گل کی چو شبنم می شود قانع؟

سبکروحی که از پستی به بالا می تواند شد

۳

نشد تا جسم من از شوق جان باور نمی کردم

که کوه قاف، هم پرواز عنقا می تواند شد

۴

دل افسرده ما را گدازی هست در طالع

نماند بر زمین سنگی که مینا می تواند شد

۵

ندارد اینقدر استادگی ای چرخ سنگین دل

کف خاکستری روشنگر ما می تواند شد

۶

اگر مجنون شوی، گردی که بر دل از جهان داری

به یک دم خوشتر از دامان صحرا می تواند شد

۷

دل از درد طلب برداشتن دشواریی دارد

وگرنه قطره ما نیز دریا می تواند شد

۸

دو عالم محو شد تا پرده از عارض برافکندی

تو چون پیدا شوی، دیگر که پیدا می تواند شد؟

۹

دل روشن زهم می پاشد آخر جسم را صائب

کتان کی پرده آن ماه سیما می تواند شد؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۶۰
کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۶۰۳

نظرات