
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۰۹۵
۱
چه امید برومندی مرا زان سیمتن باشد؟
که خضر از العطش گویان آن چاه ذقن باشد
۲
مرا با خار نومیدی رها کن ای چمن پیرا
که شادی مرگ می گردد ، چُو گل در دستِ من باشد
۳
نسیم بی ادب بر گرد بوی گل نمی گردد
اگر مژگان بلبل خار دیوار چمن باشد
۴
نوازش از کسی جز سیلی اخوان نمی بیند
اگر صد سال یوسف در دبستان وطن باشد
۵
تو از خاک اجل ز افسردگی بیرون نمی آیی
وگرنه جامه احرام مشتاقان کفن باشد
۶
پی روپوش در آیینه رو آورده ام صائب
مرا چون طوطیان با چون خودی روی سخن باشد
تصاویر و صوت

نظرات
سیدمحمد جهانشاهی