صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۱۰۲

۱

خوشا رندی که در میخانه اش آن آبرو باشد

که چون از پا فتد بالینش از دست سبو باشد

۲

گهی زانو به زانو با صراحی تنگ بنشیند

گهی همدست ساغر، گاه همدوش سبو باشد

۳

بیا ای دردمی فکری به حال خاکساران کن

سر ما تا به کی از مغز خالی چون کدو باشد؟

۴

زتاب عارضت آب طراوت سوخت در جویش

میان مردمان آیینه دیگر با چه روا باشد؟

۵

سر خود گیر از بالین ما ای سوزن عیسی

که زخم سینه چاکان تشنه خون رفو باشد

۶

پریشان گفتگویی کز خط تسلیم سر پیچد

بهل تا از رگ گردن طنابش در گلو باشد

۷

زجسم خاکی خود زیر بار محنتم صائب

که می ترسم غبار خاطر آن تندخو باشد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۷۵

نظرات