
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۱۰۵
۱
ز فرمان قضا گردنکشی دیوانگی باشد
درین میدان سپر انداختن مردانگی باشد
۲
زعجز من دلیر آن کس که می گردد نمی داند
که پشت دست من سرپنجه مردانگی باشد
۳
زیوسف من به بوی پیرهن قانع نمی گردم
که دامان وسایل پرده بیگانگی باشد
۴
به تشریف سجود آستان از دور خرسندم
کیم من تا مرا اندیشه همخانگی باشد؟
۵
به دست دختر رز اختیار خویش را دادن
در آیینه خردمندان نه از مردانگی باشد
۶
زچندین قطره باران یکی گوهر شود صائب
زصدعاقل یکی شایسته دیوانگی باشد
تصاویر و صوت

نظرات