
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۱۱۱
۱
تو پنداری دل خوش در جهان بسیار می باشد
زصد گوهر درین دریا یکی شهوار می باشد
۲
زغیرت پیر کنعان چشم بندی می کند، ورنه
متاع یوسفی در هر سر بازار می باشد
۳
مدار از خال پیش از خط مشکین چشم دلجویی
که در دوران خط این نقطه خوش پرگار می باشد
۴
نگاه دوربین در خانه از گلزار گل چیند
مرا دیوار و در کی مانع دیدار می باشد؟
۵
مکن ناز خنک در کار ما ای شمع کافوری
که ما را شمع بالین دیده بیدار می باشد
۶
زسر نگذشته چون منصور نتوان حرف حق گفتن
که حرف راست را منبر زچوب دار می باشد
۷
زخصم بردبار اندیشه بیش از تندخو دارم
گران زخم است هر تیغی که لنگردار می باشد
۸
شود از خواب غفلت عمر کوته بی بصیرت را
که سیلاب از گرانسنگی سبکرفتار می باشد
۹
نگنجد مو میان کفر و دین در عالم مشرب
که آنجا رشته تسبیح از زنار می باشد
۱۰
دل آگه مجو از ساکنان خانقه صائب
که در کوی خرابات است اگر هشیار می باشد
تصاویر و صوت


نظرات