صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۱۳۵

۱

به ناز افراختی قامت فلکها در سجود آمد

زمی افروختی رخسار، آتش در وجود آمد

۲

نمود این جهان بودی ندارد، بارها دیدم

من و تنگ دهان او که بود بی نمود آمد

۳

که باور می کند از ما اگر مژگان تر نبود؟

که از حلوای بی دود تو ما را رزق دود آمد

۴

نه تنها سیلی عشق تو ما را رو سیه داد

مکرر چهره یاقوت ازین آتش کبود آمد

۵

ندانم چیست مضمون خط ساغر، همین دانم

که تا از زیر چشمش دید مینا در سجود آمد

۶

نمی دانم که بود این آتشین جولان، همین دانم

که تا پا در رکاب آورد، در خاطر فرود آمد

۷

مگر بر بال دارد نامه قتل مرا صائب؟

که مرغ نامه بر از کوی او این بار زود آمد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۹۱
کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۵۲۱

نظرات

user_image
دکتر اندیشه قدیریان
۱۳۹۴/۰۵/۱۹ - ۱۲:۲۶:۵۳
آخرین واژۀ مصراعِ اوّلِ بیتِ چهارم، «دارد» است که اشتباهاً «داد» تایپ شده است.