
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۱۴۹
۱
نه هر پیمانه ای از حال خود ما را بگرداند
مگر رطل گران این سنگ را از جا بگرداند
۲
به جد وجهد نتوان گرد هستی از خود افشاندن
مگر سیلاب را از حال خود دریا بگرداند
۳
کنند آزاد مرغی را که گردانند گرد خود
مرا تا کی جنون بر گرد این صحرا بگرداند؟
۴
نمی آید ازین ظاهرپرستان باطن آرایی
چگونه رخت خود را صورت دیبا بگرداند؟
۵
دل روشن بد و نیک جهان را خوب می بیند
کجا آیینه رو از زشت و از زیبا بگرداند؟
۶
مکافات عمل در چشم ظالم خواب می سوزد
از ان در خانه های زخم، پیکان جا بگرداند
۷
تفاوت نیست در اجزای این وحشت سرا صائب
کسی تا چند جای خویش را بیجا بگرداند؟
تصاویر و صوت


نظرات