صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۲۱۱

۱

ز مغز من به صهبا خشکی غم برنمی آید

رسانم گر به آب این خاک را، نم برنمی آید

۲

به خون نتوان ز روی تیغ شستن جوهر خط را

به زور باده از دل ریشه غم برنمی آید

۳

عبث از خواری اخوان شکایت می کند یوسف

عزیز مصر گردیدن ازین کم برنمی آید

۴

مگر چون خار و خس در دامن تسلیم آویزد

وگرنه موج ازین دریا مسلم برنمی آید

۵

نمی آید ز دل بی عشق بیرون قطره اشکی

ز گلشن بی کمند مهر شبنم برنمی آید

۶

عیار بدگهر از صحبت نیکان نیفزاید

به دست راست، نقش چپ زخاتم برنمی آید

۷

ازان مغلوب می گردی که بر خود نیستی غالب

اگر با خود برآیی با تو عالم برنمی آید

۸

اگر نه سرمه دارد در گلو صائب زآه ما

چه پیش آمد که از صبح جزا دم برنمی آید؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۲۵
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۲۵۵

نظرات