
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۲۲۳
۱
زدل رم می کند، چشم بلاجو این چنین باید
نمی گردد به مجنون رام، آهو این چنین باید
۲
نگه می لغزد از رویش، خرد می لرزد از مویش
تکلف برطرف، رو آنچنان مو این چنین باید
۳
برآورد از خمار بوی پیراهن عزیزان را
بلی همچشم ماه مصر را بو این چنین باید
۴
به خود کرده است روی هر دو عالم چون صف مژگان
تصرف در خم محراب ابرو این چنین باید
۵
نسیم صبح محشر غنچه خسبان را نینگیزد
سر ارباب فکرت محو زانو این چنین باید
۶
کفن را کشتی دریایی ما بادبان سازد
طلبکار حقیقت را تکاپو این چنین باید
۷
به وجد آمد زمین و آسمان از شورش صائب
می آشامان معنی را هیاهو این چنین باید
تصاویر و صوت

نظرات