
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۲۲۸
۱
مدام از عشق جوشی در دل بی کینه می باید
چو دریا مطرب عاشق درون سینه می باید
۲
زچشم بد نگه دارد سیاهی آب حیوان را
جمال هفته را نیل شب آدینه می باید
۳
میسر نیست خودداری درون خانه خالی
نگهبانی ترا در خلوت آیینه می باید
۴
نباشد سرکشی از خامه مو اهل صورت را
برای صید مردم خرقه پشمینه می باید
۵
زمین پاک اکسیری است بهردانه قابل
نهال دوستی را سینه بی کینه می باید
۶
ترقی در شناسایی بود ارباب دولت را
که از حفظ مراتب این بنا را زینه می باید
۷
گشاید عقده های مشکل از فکر کهنسالان
شراب کهنه از بهر غم دیرینه می باید
۸
مکن دست فضولی زینهار از آستین بیرون
که زخم خار را چون گل سپر از سینه می باید
۹
میاور بر زبان بی پرده حرف عشق را صائب
که دل این گوهر شهوار را گنجینه می باید
تصاویر و صوت

نظرات