
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۲۴۶
۱
قطره بیجگری کز نظر ما افتد
شور حشری شود و در دل دریا افتد
۲
خون فرهاد سر از خواب عدم بردارد
آتش لاله چو در دامن صحرا افتد
۳
عذر زندانی بی جرم چه خواهد گفتن؟
چشم یعقوب چو بر چشم زلیخا افتد
۴
صائب از عمر همین کام تمنا دارد
که ز هند آید و در خاک نجف وا افتد
تصاویر و صوت


نظرات