
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۲۵۰
۱
کور باد آن که ز روی تو نظر میپیچد
سر مبادش که ز شمشیر تو سر میپیچد
۲
سنبلی از ته هر سنگ برون میآید
آه فرهاد چو در کوه و کمر میپیچد
۳
شیون دل بُوَد از چشم، که در خانه صدا
دایم از رهگذر حلقهدر میپیچد
۴
تا قیامت در دل بسته نخواهد ماندن
عاقبت دست دعا قفل اثر میپیچد
۵
بر تهیدستی آغوش بگریم صائب
هالهای را چو ببینم به قمر میپیچد
تصاویر و صوت


نظرات