صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۲۷

۱

عتاب و لطف می گردد ز ابروی بتان پیدا

که باشد قوت بازوی هر کس از کمان پیدا

۲

چو تار از گوهر و جوهر ز تیغ و موجه از ساغر

بود از پیکر سیمین او رگ‌های جان پیدا

۳

نسازد حسن را چون مضطرب نادیدن عاشق؟

که گل بر خویش لرزد چون نباشد باغبان پیدا

۴

نسیم پیرهن را در کنار مصر می گیرم

که دارد صبر، تا گردد غبار کاروان پیدا؟

۵

نمی آید به چشم از پرتو دل، داغهای من

ستاره روز روشن چون شود از آسمان پیدا؟

۶

ز آه سرد من خورشید تابان رنگ می بازد

بلرزد برگ بر خود چون شود باد خزان پیدا

۷

نیامد آفتاب بی مروت بر سر احسان

چو ماه نو ز پهلویم نشد تا استخوان پیدا

۸

چه باشد شعله غیرت، چراغ زیر دامن را؟

نگردد همت عالی به زیر آسمان پیدا

۹

درین موسم که صائب می کند هنگامه آرایی

چه خوش باشد اگر بلبل شود در بوستان پیدا

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۱۹۱

نظرات