صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۲۷۲

۱

گر چنین خون دل ازان طره مشکین گردد

شانه را دست در آن زلف نگارین گردد

۲

مانع شوخی آن چشم نشد پرده خواب

برق در ابر محال است بتمکین گردد

۳

می بری دلبری ای شوخ زحد، می ترسم

کز گر انباری دل زلف تو بی چین گردد

۴

از جوان حرص فزون است کهنسالان را

خار چون خشک شود بیش شلایین گردد

۵

عالمی گردن امید برافراخته اند

تا به خون که دم تیغ تو رنگین گردد

۶

اگر از باده شود چهره خوبان رنگین

باده از چهره رنگین تو رنگین گردد

۷

چشم خورشید کز او خیره شود چشم جهان

از تماشای رخت مشرق پروین گردد

۸

کوه غم بار به دل نیست طلبکار ترا

که سبکسیر شود سیل چو سنگین گردد

۹

پای خوابیده محال است به معراج رسد

چشم خودبین چه خیال است خدابین گردد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۴
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۱۷

نظرات