صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۲۷۶

۱

وقت ارباب دل آشفته به مویی گردد

صید وحشت زده آواره به هویی گردد

۲

بی تأمل مژه مگشای درین عبرتگاه

که ترازوی مکافات به مویی گردد

۳

درس آزادگیش زود روان می گردد

هرکه چون سرو مقیم لب جویی گردد

۴

عاقبت چون همه را خاک شدن در پیش است

ای خوش آن خاک که جامی و سبویی گردد

۵

جگر سوخته از جنبش مژگان ریزد

چون قلم هر که گرفتار دورویی گردد

۶

زخم شمشیر تغافل همه مخصوص من است

این نه آبی است که هر روز به جویی گردد

۷

صورت خوب به هر مشت گلی می بخشند

تا که شایسته اخلاق نکویی گردد؟

۸

بهر روشندلی ما دم گرمی کافی است

چشم یعقوب پر از نور به بویی گردد

۹

بس بود از دو جهان محو تماشای ترا

آنقدر وقت که مشغول وضویی گردد

۱۰

هر غباری که ازو چشم نپوشی صائب

در نهانخانه دل آینه رویی گردد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۵

نظرات