
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۲۸۹
۱
دل سنگین ترا هر که به انصاف آرد
می تواند به توجه پری از قاف آرد
۲
هر که در پرده خورد خون جگر همچو غزال
ای بسا نافه سربسته که از ناف آرد
۳
هرکه چون بحر تواند گهر از لب ریزد
به لب خود چه ضرورست کف لاف آرد؟
۴
عشق پاک آینه چهره معشوق بود
مهر را صبح برون از نفس صاف آرد
۵
بی اجل یاد کسی خلق به نیکی نکنند
مرگ این طایفه را بر سر انصاف آرد
۶
غنچه می داشت اگر درد سخن، می بایست
بلبلان را به سراپرده الطاف آرد
۷
صائب از کلک شکربار دل عالم برد
طوطیان را نتوانست به انصاف آرد
تصاویر و صوت


نظرات