
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۲۹۵
۱
عاشق از طعنه اغیار چه پروا دارد؟
آتش از سرزنش خار چه پروا دارد؟
۲
سنگ را سرمه کند نقش پی گر مروان
پای مجنون ز خس و خار چه پروا دارد؟
۳
سخن سرد نسیم جگر سوخته است
از نصیحت دل افگار چه پروا دارد؟
۴
بوی خون سنگ ره بیجگران می گردد
سیل از وادی خونخوار چه پروا دارد؟
۵
سر مژگان تو در کاوش دل بی پرواست
نیشتر از رگ بیمار چه پروا دارد؟
۶
دامن تر نکند تیره دل روشن را
تیغ خورشید ز زنگار چه پروا دارد؟
۷
سخن تلخ شراب است جگرداران را
صائب از طعنه اغیار چه پروا دارد؟
تصاویر و صوت



نظرات