صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۳۰۰

۱

سالک از منزل نزدیک شکایت دارد

شوق را سست کند ره چو نهایت دارد

۲

تشنه تیغ فنا راست سپر ابر بلا

شمع آتش به سر از دست حمایت دارد

۳

استخوانش اگر از دوری ره سرمه شود

عاشق از یار همان چشم عنایت دارد

۴

آتشی در ته پا هست اگر رهرو را

هر گیاهی به رهش شمع هدایت دارد

۵

تاک از گریه مستانه به میخانه رسید

گریه ای کز سر دردست سرایت دارد

۶

سود سودای محبت همه در نقصان است

ساده لوح آن که تمنای کفایت دارد

۷

اول سیر و سلوک است به دریا چو رسد

گر به ظاهر سفر سیل نهایت دارد

۸

صائب اندیشه انجام نیارم کردن

بس که آشفته مرا فکر بدایت دارد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۷۰۱
دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۷

نظرات