صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۳۰۱

۱

شوق من سرکشی از زلف معنبر دارد

آتشم بال و پر از دامن محشر دارد

۲

سخن سرد چه تأثیر کند در دل گرم؟

جوش دریا چه غم از خامی عنبر دارد؟

۳

خوان خورشید ز سرپوش بود مستغنی

سر آزاده ما ننگ ز افسر دارد

۴

عیب خود را چه خیال است نپوشد نادان؟

کل محال است کلاه از سر خود بردارد

۵

تار سبحه است ز دل هر سر مو زان خم زلف

گره افزون خورد آن رشته که گوهر دارد

۶

نیست ممکن شود آسوده، دل از لرزیدن

شانه تا راه در آن زلف معنبر دارد

۷

بس که سیراب بود تیغ تو، در هر زخمی

بر جگر سوختگان منت کوثر دارد

۸

چشم خورشید ز رخسار تو می آرد آب

نسخه از روی تو آیینه چسان بردارد؟

۹

صائب از بس که جگر سوز بود مضمونش

خطر از نامه من بال سمندر دارد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۶۹۸
دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۸

نظرات