صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۳۰۲

۱

سخنی کز دل بیتاب بود پردارد

نامه شوق چه حاجت به کبوتر دارد؟

۲

پوست بر پیکر من قلعه آهن شده است

رگ ز خشکی به تنم جلوه نشتر دارد

۳

خبر از گوهر اسرار ندارد غواص

این محیط از نفس سوخته عنبر دارد

۴

خانه از بحر جدا ساخت به یک قطره آب

دل پر آبله ای بحر ز گوهر دارد

۵

تخم چون سوخت، پریشان نکند دهقانش

دل سودازده جمعیت دیگر دارد

۶

گوش تا گوش زمین پر ز گرانباران است

هیچ کس نیست که باری ز دلی دارد

۷

از خط افسرده نشد گرمی هنگامه حسن

جوش دریا چه غم از خامی عنبر دارد؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۸
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۶۹۵

نظرات