
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۰۶
۱
رهرو عشق کی اندیشه منزل دارد؟
کشتی بیجگران چشم به ساحل دارد
۲
موج سد ره طوفان نشود دریا را
دل دیوانه چه پروای سلاسل دارد؟
۳
نیست آیینه ما صاف چو شبنم، ورنه
می توان یافت که هر غنچه چه در دل دارد
۴
گرچه مجنون سخن از محمل لیلی گوید
سخن مردم آگاه دو محمل دارد
۵
نظر از دولت نظاره خود محروم است
قرب بسیار مرا دور ز منزل دارد
۶
نیست مخصوص به خورشید به خون غلطیدن
عشق بسیار ازین طایر بسمل دارد
۷
صائب آن کس که بود با همه کس راست چو شمع
تا دم بازپسین جای به محفل دارد
تصاویر و صوت

نظرات