
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۱۱
۱
رهرو عشق چه پروای مغیلان دارد؟
بیخودی در ته پا تخت سلیمان دارد
۲
این همان عشق غیورست که صد یوسف را
از فراموشی جاوید به زندان دارد
۳
خط به رویش چه سخنهای پریشان که نگفت
نه همین پاس دل مور سلیمان دارد
۴
رنگ بر روی سهیل از عرق شرم نماند
این چه رنگ است که آن سیب ز نخدان دارد
۵
نافه از چین نفس سوخته ای آورده است
سر پیوند به آن زلف پریشان دارد
۶
صفحه خاک کجا و رقم عیش کجا؟
این سفال از نفس سوخته ریحان دارد
۷
مرده خواب غرورند حریفان صائب
کیست تا گوش به این مرغ خوش الحان دارد؟
تصاویر و صوت

نظرات