
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۱۸
۱
حسن نو خط تو سرمایه نازی دارد
که ز هر حلقه خط چشم نیازی دارد
۲
گرچه از غمزه بیرحم تو دل نومیدست
به سر زلف تو امید درازی دارد
۳
حسن خود رای مسخر نشود شاهان را
دل محمود به این خوش که ایازی دارد
۴
آن کس از خار ره عشق تواند گل چید
که ز هر آبله ای چشم فرازی دارد
۵
به که از کف ندهد شیوه مردم داری
هر که چون دیده، در خانه بازی دارد
۶
سینه گرم تو از جوش نیفتد صائب
که عجب زمزمه گوش گدازی دارد
تصاویر و صوت

نظرات