صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۳۲

۱

به هر نوعی که می خواهد دلت بشکن دل ما را

که از مستان نمی گیرند خون جام و مینا را

۲

ز هجر عافیت دشمن تبی در استخوان دارم

که نبضم مضطرب سازد سرانگشت مسیحا را

۳

حساب سال و ماه از کارفرمایان چه می پرسی؟

چه داند سیل بی پروا شمار ریگ صحرا را؟

۴

ازان روزی که جست آهوی او از دام من صائب

به ناخن می خراشد سیل اشکم روی صحرا را

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۱۹۳

نظرات