
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۲۶
۱
نه همین فکر مرا روز به من نگذارد
که به خوابم گل شب بوی سخن نگذارد
۲
هر عقیقی که دلش در گرو نام بود
پشت آسوده به دیوار یمن نگذارد
۳
سر زلفی که من از شام غریبان دیدم
هیچ سودازده ای را به وطن نگذارد
۴
گل اگر شرم ز روی چمن آرا نکند
آرزو در دل مرغان چمن نگذارد
۵
چون سهیل عرق شرم دلم می لرزد
که کسی دست بر آن سیب ذقن نگذارد
۶
یک سحر لاله خورشید نیاید بیرون
که فلک داغ نوی بر دل من نگذارد
۷
در فسونسازی آن چشم سیه حیرانم
که خموش است و کسی را به سخن نگذارد
۸
چون برم سر به گریبان خموشی صائب؟
که گریبان من از دست، سخن نگذارد
تصاویر و صوت

نظرات