
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۳۶
۱
چه عجب تیر خدنگ تو گر از دل گذرد؟
راهرو گرم چو گردید ز منزل گذرد
۲
دامن تیغ ز خونم شرر افشان گردید
تا ازین شعله چه بر دامن قاتل گذرد
۳
داغ تا چند نهان در ته مرهم باشد؟
عمر آیینه ما چند درین گل گذرد؟
۴
سالک آن است که بنشیند و سیار شود
رهرو آن است که از قطع مراحل گذرد
۵
دل بیتاب من و گوشه عزلت، هیهات
چه خیال است که پروانه ز محفل گذرد؟
۶
رهرو عشق غم پای سلامت نخورد
خار این بادیه از آبله دل گذرد
۷
چشم حیرت زدگان جذبه دیگر دارد
حسن از عشق محال است که غافل گذرد
۸
اهل دل فارغ از اندیشه باطل باشند
عمر نادان به تمیز حق و باطل گذرد
۹
چه عجب صائب اگر دل به تماشای تو داد؟
که صنوبر ز تماشای تو از دل گذرد
تصاویر و صوت

نظرات