
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۴۵
۱
دولت از دیده بیدار طلب باید کرد
گریه چون شمع نهان در دل شب باید کرد
۲
نیست چون یک دو نفس بیش ترا بهره ز عمر
همچو صبح این دو نفس صرف طرب باید کرد
۳
صبح صادق شود از مشرق سودا طالع
سخن راست ز دیوانه طلب باید کرد
۴
استخوان جای طباشیر نگیرد هرگز
با حسب بهر چه اظهار نسب باید کرد؟
۵
شوخی طفل یکی صد شود از رو دادن
ادب بی ادبان را به ادب باید کرد
۶
ریزش ابر نباشد به فشردن موقوف
از کریمان چه ضرورست طلب باید کرد؟
۷
چشم بستن ز مکافات رکاب ظفرست
خصم مغلوب چو شد ترک غضب باید کرد
۸
هست در خاطر اگر داعیه بخت جوان
صائب از پیر خرابات طلب باید کرد
نظرات