صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۳۴۹

۱

دل چون آینه را تار نمی باید کرد

پشت بر دولت دیدار نمی باید کرد

۲

عارفی را که پر و بال فلک جولان نیست

سیر در کوچه و بازار نمی باید کرد

۳

می رود زود برون از ته پا کرسی دار

تکیه بر دولت بیدار نمی باید کرد

۴

تا توان بود خمش، چون قلم از بی مغزی

سر خود در سر گفتار نمی باید کرد

۵

می رسد نامه سر بسته در اینجا به جواب

درد دل پیش حق اظهار نمی باید کرد

۶

نقطه در سیر و سکون تابع رمال بود

شکوه از ثابت و سیار نمی باید کرد

۷

هرکه بر خود نکند رحم، بر او رحم جفاست

باده تکلیف به هشیار نمی باید کرد

۸

از در حق به در خلق مبر حاجت خود

شکوه از یار به اغیار نمی باید کرد

۹

از تهی مغز طمع بند زبان نتوان داشت

خامه را محرم اسرار نمی باید کرد

۱۰

رتبه حسن یکی صد شود از دیده پاک

منع آیینه ز دیدار نمی باید کرد

۱۱

مرکز دایره عیش ثبات قدم است

سیر بی نقطه چو پرگار نمی باید کرد

۱۲

ذکر خالص بود از بند علایق رستن

رشته سبحه ز زنار نمی باید کرد

۱۳

تا دو لب تیغ دو دم می شود از خاموشی

دهن زخم ز گفتار نمی باید کرد

۱۴

مکن آن روی عرقناک ز عاشق پنهان

ظلم بر تشنه دیدار نمی باید کرد

۱۵

صائب از آب شود آتش سرکش مغلوب

جنگ با مردم هموار نمی باید کرد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۶۱

نظرات