
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۵۳
۱
رخنه هایی که مرا در جگر آن مژگان کرد
زرهی نیست که بتوان به قبا پنهان کرد
۲
این طراوت که گل روی ترا داده خدا
می تواند نفس سوخته را ریحان کرد
۳
گوی خورشید به خون دست ز آسایش شست
حسن روزی که سر زلف ترا چوگان کرد
۴
سرمه خامشی طوطی گویا گردید
بس که نظاره او آینه را حیران کرد
۵
تخم امید من از سعی فلک سبز نشد
دانه سوخته خون در جگر دهقان کرد
۶
هیچ جا زیر فلک قابل آرام نبود
این صدف گوهر محبوس مرا غلطان کرد
۷
غوطه در خون شفق زد ز ندامت صائب
هر که چون صبح لبی زیر فلک خندان کرد
تصاویر و صوت


نظرات