
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۵۹
۱
تا حیا قطع نظر زان گل رخسار نکرد
مور خط رخنه در آن لعل شکربار نکرد
۲
دهن غنچه تصویر، تبسم زده شد
دل ما نوبر یک خنده سرشار نکرد
۳
رفت چون آبله هر بدگهری دست بدست
گوهر ما ز صدف روی به بازار نکرد
۴
چشم بر شربت خون دو جهان دوخته است
خویش را چشم تو بی واسطه بیمار نکرد
۵
یوسف ما به تهیدستی کنعان در ساخت
جنس خود چون دگران کهنه به بازار نکرد
۶
هرکسی گوهر خود را به خریدار رساند
صائب ماست که پروای خریدار نکرد
تصاویر و صوت

نظرات